از دست تو خسته ام ولی باید که
یک چند مدارا بکنم شاید که
بهتر بشود رابطه مان, اما نه
انگار تو هم بدت نمی آید که
دکتر رضا کیاسالار
+ محرم رو دوس دارم آدم ها به هم نزدیک تر میشن.
+ جدا بدون اعتقاد چه سخته زندگی کردن. آدم زیر بار میشکنه.
+ این بار صدم. دیگه فیلمی که آخرش بد باشه به من ندید. (خسته ام)
+ امروز ارائه مقاله داشتم. استرسم وقتی که مطالب از قبل آماده رو ارائه میدم
بیشتر از وقتی بود که پرس و پاسخ انجام میشد. (سخنرانی در خانواده ارثیه)
+ مطلب مهم:
بعضی دوستان به من عکس های قمه زدن رو نشون میدن
یا از سرو صدای دسته جات عزاداری و مزاحمت هاشون
به من اعتراض میکنن : « ببین این دین شماست »
و من چقدر حرف دارم که بزنم که بگم اصلا قضیه
این چیزا نیست. یه عده بد فهمیدن بابا این اون نیست و
این حرفا(کلی حرف دارم)... اما چه حیف که اخیرا
معترض دوس نداره جواب طرف مقابل رو بشنوه.
4 comments:
عزیزکم!
سخنرانی در خانواده ارثیه رو صد در صد موافقم باهاش!واقعا بدم نمیومد یه کمی داشتم از قدرت تو رو برای حرف زدن...منتهی میدونی که من احساس اون حرفرو میگم!
از وقتی راجع به مختار فتی میترسم دیدنش رو امتحان کنم!
سلام رفیق خوبی ؟
یه چیز خاصی منو کشوند و کشوند پای نت که بیام برات کامنت بذارم ... هف قرآن به میون که خودمم نمی دونم چیه ...
تازه خوشبحالت که میتونی ارائه بدی ... من که عمری بتونم از پس ارائه بر بیام ... اصولا حرف بلد نیستم بزنم ... لیچار نوشتنم خوبه ;)
یه نقل قولی از "رضا" (دوستم) در مورد من هست:
هیچ وقت پیشنهاد علیرضا رو رد نکن!
در مورد ارث سخنرانی و اینا
عرض کنم که 6 پشت من معلم بودن (متکلم وحده).
سلام بر سارای عزیز
پس شاگردای آموزش سخنرانی در جمع ام شدن دو نفر
Post a Comment