2010/01/09

سیب سرخ هوا!!!

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من كرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سیب نداشت
  و شعری زیبای فروغ فرخزاد در جواب

 من به تو خندیدم
چون كه می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیك لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تكرار كنان
می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
 من مث همه ی
عشاق کلاسیک دنیا با نامه نگاری به محبوبم
باهاش آشنا شدم.
چه لذت بخش بود انتظار رسیدن نامه هاش!

دیروز مخمل خانوم از دستم دلگیر شد. 


+ اعتقاد عجیبی دارم که باید اولین مثال درس رو سر جلسه امتحان حل کرد. ذهن آدم بسته میشه!
+شعر اول از حمید مصدق

4 comments:

بهار said...

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
وای خددددددددددددددددددددااااااا
درست شددددددددددددددددددددددددددد
یوهوووووووووووووو

unicorn said...

چه شعرای خونشلی ... جواب شعر دادن هم لطافت می خواد و به قول جناب سهراب , سر سوزن ذوقی ...!!!

چه اسم محشری ... مخمل خانوم ...!!!
D:

A.Moussavi said...

بهار: درست شد؟ چرا کامنت ندادی پس؟

پویان said...

او به تو خندید که تو
به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدی
ولی من ترسیدم
چون که می دانستم
باغچه همسایه
تازه سمپاشی شده
غضب آلود نگاهی کردم
سیب ِناپاک ز دست تو افتاد به خاک!
من اندیشه کنان! غرق این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما شیر(آب) نداشت!!

شرمنده همینجوری گفتم دور هم باشیم!
این ورژن سلامتیش بود!