2009/11/12

کودک درون


 دختر خاله ی 4 ساله ام تا وقتی که مادر و پدرش از مکه برگردن مهمون ماست
نمی دونم دارم دیوونه میشم. این بچه بی وقفه حرف میزنه.
دیشب به یه BMW سری 3 میگفت این ماشینه زشته چون شعر بلد نیست.

خواهرم از بچه دار شدن منصرف شده.
منم میخوام برم خونه ی دوستم.

+اینم نقاشی انگشتان پا.

3 comments:

بهار said...

دلم میخواد به اون انگشت نقطه نقطه نقطه بگم دامپ
وحس میکنم این نی نی استرس داره که انقدر حر فمیزنه........

A.Moussavi said...

کچل کرده منو. تو اتاقمه و مدام سوال می پرسه. و گیر داده البومی که 10 دقیقه پیش دیده رو دوباره با هم ببینیم. دارم دیوونه میشم.

unicorn said...

آخ جون بالاخره باز شد اين كامنت دونيتون...!
خب حالا يخده ميدركين كه من بعضي اوقات از دسته لپه خانوم چي ميكشم...!
خداوند به همه ي ما صبر جميل و اينا عطا فرمايد...

آمينتو بلند تر بگو...