2010/04/09
















پدرم خط خوبی داشت ... 
همیشه یه جاهایی که فقط مادرم باهاش سر و کار داشت براش اشعار
عاشقانه مینوشت ...
اسفند ماه ۷۷ مادر در بستر بیماری بود ...
با برادرم تصمیم گرفتیم خونه تکونی سال جدید رو خودمون انجام بدیم
 تا مادر از اینکه در بستر بیماریه و امسال نمی تونه خونه تکونی کنه
 ناراحت و غمگین نباشه.
میدونید چی دیدیم ؟

وقتی روبالشتی رو درآوردیم تا بشوریم ،دیدیم رو بالشت مادر ،مثل
همیشه خوش خط و زیبا نوشته شده :
      " تو را برای همه لحظه هایی که هم بسترم بودی دوست میدارم "
شاید ... شاید بخاطر این بود که مادر عاشق پدر بود. 

+ نوشته مال مردی از جنس باران - کلبه ی بارانی من
+ وسواس شدیدی برای انتخاب عکس متن ها دارم. این
از اون عکس هاست که کاملا بهش مطمئن هستم. دنیای
 آرامش بخش کارتونی من!
+ میخواستم چیز دیگه ای آپ کنم ولی دیدم خیلی شخصیه
درمورد یه آدمی که دوسش دارم نمی نویسم که بعد هم بحث
نکنیم.

4 comments:

بهار said...

متن خیلی زیبایی بود.....حال اومدم....

بهار said...

میام باز

یلدا said...

چقــــــــــــــدر زیبااااا !!!!

unicorn said...

خیلی آروم بود و لطیف ...