2010/12/28

Troops surprising loved ones.

عزیزان ما
کسانی که دوستشان داریم همه ی آنچه هستند داریم.
این ویدئو رو ببینید.
مدت زیاده ولی کاملا ارزشش رو داره
من که نتونستم جلوی اشکام رو بگیرم.
ازدستش ندید.

لینک یوتیوب

توضیح: این فیلم تکه های ضبط شده از اولین واکنش کودکانی است که پدرشان
از جنگ عراق به آمریکا باز می گردند. صحنه ها بسیار تاثیر گذارند.


2010/12/18

I am not guilty.



از دست تو خسته ام ولی باید که
یک  چند  مدارا  بکنم  شاید  که
بهتر بشود  رابطه مان,  اما  نه
انگار  تو  هم  بدت  نمی آید که 
دکتر رضا کیاسالار 


+ محرم رو دوس دارم آدم ها به هم نزدیک تر میشن.
+ جدا بدون اعتقاد چه سخته زندگی کردن. آدم زیر بار میشکنه.
+ این بار صدم. دیگه فیلمی که آخرش بد باشه به من ندید. (خسته ام)
+ امروز ارائه مقاله داشتم. استرسم وقتی که مطالب از قبل آماده رو ارائه میدم
بیشتر از وقتی بود که پرس و پاسخ انجام میشد. (سخنرانی در خانواده ارثیه)

+ مطلب مهم:
بعضی دوستان به من عکس های قمه زدن رو نشون میدن
یا از سرو صدای دسته جات عزاداری و مزاحمت هاشون
به من اعتراض میکنن : « ببین این دین شماست »
و من چقدر حرف دارم که بزنم که بگم اصلا قضیه
این چیزا نیست. یه عده بد فهمیدن بابا این اون نیست و
این حرفا(کلی حرف دارم)... اما چه حیف که اخیرا
معترض دوس نداره جواب طرف مقابل رو بشنوه.

2010/12/07

داستان یک بیگانه



 وقتی خواهرم کنکور داشت عادت داشت منو جلوش بنشونه و کلمات سخت زیست شناسیش رو به من بگه یادمه اسمم "آرتیکولار" بود. از بچگی (این اخلاق رو از مادرم به ارث بردم) کرم کتاب بودم و حتی کتاب های بی ربط خواهرم رو هم می خوندم. هنوز هم کتابی در خانه نیست که من ناخنکی بهش نزده باشم.

و جرقه ای که مرا به اوج برد.
مقدمه ی کتاب های کنکور خواهرم  نوشته ی کسی بود که زندگی رو به من آموخت.
پدر معنوی من.
ف.بیگانه
از اونجا شد که شب و روز من شد بیگانه
دکتر بود. قلم زیبایی داشت به من شازده کوچولو رو نشون داد. با شاملو آشنام کرد
از فروغ نوشت از ساختن اندیشه گفت از درخت کاری گفت از اهدای خون
یادم داد آدم ها رو به موفقیت هاشون نبینم. آدم رو به ذاتشون دوست داشته باشم
اون روز که همکلاسی خوبم  با خط خوش نوشت:




فهمیدم اونم با ف.بیگانه آشنا شده 
و بعد ناگهان رفت.
و من شدم
ع.بیگانه
هیچ وقت نشد بهش بگم:
"فرهاد خان شما شخصیت من رو ساختی
و اگر من چیزی شدم (یا بشم) همیشه وام دارت خواهم ماند."

این هم یکی از اون مقدمه ها:

"و آنگاه آفتابگردانی از گوشه ای طلوع کرد و به میان کارهای ما سرک کشید. و ما هیچ ندانستیم آمدنش از کدامین سو بود. می دیدیمش که هر روز از سحرگاهان یکجا می نشیند و بالا آمدن خورشید را نظاره می کند، و تا شامگاهان همچنان روی بر او می دارد و با او می گردد. آنگاه تازه دانستیم که چرا به او می گویند "آفتابگردان"!
و از آنجایی که خورشید در اسطوره ها نماد "حقیقت" بود، آفتابگردان را نکو داشتیم و خواستیم تا با ما بماند و نشان ما باشد؛ نه به آن نشان که خود را حقیقت پنداریم و نه حتی به آن توهم که روی خود را به سوی حقیقت بدانیم؛ بلکه تنها به نشان آرزویی که در سویدای قلبمان روئیدن گرفته بود، که: "ای کاش می توانستیم آنگونه باشیم".
و اگر غیر از این بود او هرگز نمی پذیرفت!"

ف.بیگانه
+ چقدر جالب شد که یکدفعه یادش افتادم. شنیدم رفته آمریکا
یا بعضی هم گفتن ایرانه هر جا که هست خدا حفظ اش کنه تاثیر گذارترین آدم زندگیم بود.
+این دستخط دوستم نیست ها!
+کلا از ارتباط گرفتن با آدم های مشهور خوشم نمیاد.
مشکل اینجاست که اینقدری که ما میشناسیمشون اونا از ما چیزی نمیدونن
+این قهوه خانه ی آذری در خ ولیعصر میدان راه آهن پدر ما رو در آورد.
اونقدر خوبه که مجبورم میکنه ماهی یکبار این همه راه رو بکوبم برم اونجا.
همین رو بگم که خاتمی (سران فتنه) مهمان های خارجی اش رو می برده اونجا 
+این مختارنامه هم با این دیالوگ های طوفانی ش منو به وجد میاره. از دستش ندید.
مختار: وقتی بتوانی گریه کنی یعنی هنوز اندک غیرتی برایت باقی مانده. پس می توانیم مثل دو مرد با هم صحبت کنیم.
باورتون میشه این دیالوگ کاملا ایرانیه و به دل میشینه از صدا و سیما ی ما پخش شه؟

2010/11/19

Now maybe you're right and maybe you're wrong

خطر از بیخ گوشمان گذشت
از اول نوزادی که چند ماهی زیر دستگاه بودم و
تا این اواخر که بیماری های ناشناخته و شناخته
به سراغمان آمد. این یکی دیگر نوبرش را آورده
بود.
حمام کردن برای من با دوش گرفتن دو معنی جدا
دارد. هیچ وقت این دو را با هم قاتی نکردم.
شمال رفتن (خصوصا این سال ها) برایم دوش
گرفتن و خستگی گرفتن زندگی شده. چه خوش
گذشته این چند سفر آخری...




+ نمی دونم راجع به کت استیونز نوشتم یا نه خیلی دوسش دارم.
+ عکس های وبلاگم قبلا هویتش بود.
عکس میذارم.
+ نمی دونم چرا نوع نوشتنم اینطوری شد. هیچ مشکلی نیست.
+کتاب قطور و وراجی از ماجراهای کلیسایی به سبک
"راز داوینچی" در دست دارم کشش اون رو نداره ولی خوب
من عاشق وقتی ام که ژانر تاریخی با ژانر پلیسی تلفیق میشه.

2010/10/21

زمانی برای مستی اسب ها

برای رسیدن به وسیله احتیاجی نیست!
کافیست که عاشق رفتن باشی!


سایت مردی که جدیدا شده الگوی فکری من!
http://attitudeisaltitude.com/
زندگی بدون محدودیت!

2010/10/06

پزشکی اومانیسم یا خداپرستی؟

باید زود تر از این ها می اومدم.
در هر حال از علاقه ذاتی من به بچه که بگذریم
بیماری بچه های کوچیک برام بسیار ناراحت کننده است.
در این پست ویدئویی آوردم که هر جور شده ببینیدش 50 ثانیه بیشتر
نیست و من اشک از چشمام نا خود آگاه اومد. و واقعا صحنه ی امید
-وار کننده ایه!

این ویدئو

توضیح لینک:
این بچه ی 8 ماهه ناشنوا بدنیا اومده و دکتر ها با یه عمل جراحی و
گذاشتن گوشی خاصی تونستن کاری کنن که فعلا بشنوه.
اولین چیزی که بچه می شنوه صدای مادرشه که بهش سلام میکنه
واکنش بچه رو ببینید...

2010/08/19

زمانی چند بر وبلاگ ما گذشت و ما بلاخره به ترکیب کودکی مان رسیدیم.
 چقد خوبه چند روزیه که تو خونه ام و ریلکس کردم آرامش محض!
تلویزیون مان هم سوخت و دیگه شب ها با کتاب و روزنامه و حرف زندگی میکنیم.
بد نیست تجربه کنید.

2010/07/31

1000 روز گذشت

 و بیش از این ناشناخته نماند قیصر 

  • او که می توانست به آسانی از جایزه وسوسه کننده کتاب سال بگذرد تا مبادا سیاستی سخت گیرانه را تایید کرده باشد ، او که عمری سربلند زندگی کرد تا مستقل و یگانه بماند و او که هرگز شعرش را به نام و نان و مقام نفروخت ، شایسته مراسمی از جنس خودش بود با حضور آدم هایی از جنس خودش و حرف هایی از جنس حرف های خود او.






  •  پای همین تخته سیاه می‌ایستاد.طنز می‌گفت.شعر می‌خواند‌. درس می‌داد و اسم‌های ممنوعه‌ای مثل شاملو و فروغ و هدایت را بر زبان می‌آورد.آخر کلاس شعرهایم را می بردم برایش تا بخواند و گاه داستان‌هایی کوتاه.با حوصله می‌خواند و بدون ‌تبختر اکثر استادان ادبیات گپ می‌زد و توضیح می‌داد.گاهی حتی به نرمی در کار آدم دست می‌برد و خیلی بهترش می‌کرد.حالا همه اینها هم در هاله‌ای دلپذیر از دود سیگار معروفش به یادم می‌آید.این را قبلا هم گفته‌ام راستش اصلا علاقه من به سیگار از همان‌جا شروع شد.

  • زیر آن هیکل تنومند دلی بود که زود ابری می‌شد و امیدوار بود. یادم هست سال هفتاد و شش سر برنده‌ی انتخابات با هم شرط بستیم. قیصر برد و من یک جلد کتاب "انسان طاغی" باختم! بعدها که دوباره پیداش کردم داشتم پیام تلفنی می‌گذاشتم که گفت:"الو الو الو الو صبر کن. تا این گوشی را پیدا کنیم طول می‌کشد." بعد گفت که دارد برای عمل پیوند کلیه می‌رود. گفتم خوب می‌شود. گفت: خاطره نشیم! و حالا قیصر خاطره شده. خاطره ی نشستن روی سکوهای سنگی داخل دانشکده و سیگار کشیدن. 


+ نوشته ها از:

+ مراسم با شکوه آشتی کنان من و آرایشگر محل؛ بزودی برگذار می گردد.

2010/07/21

و هنوز چیزی به زندگی ادامه می دهد!

خدمت شما عرض کن که... کی گفته ؟!؟

من خیلی هم هستم. بزودی در محافل حضور به عمل خواهم رسانید.

پیشنهادات زیادی برای تابستان خود را چگونه بگذرانیم به شرح زیر دارم:

- نقاشی یک مهد کودک خیریه در میدان ارتش (نزدیک فرمانیه)
- حضور در غرفه ی یک شرکت خفن در نمایشگاه صنعت ساختمان در مرداد بعنوان مشاور
-کار در شرکت فوق بعنوان طراح نما های بتن رنگی (خارجیه... خوشم میاد)
- سفر به قلب هندوستان شامل (فیل سواری در جنگل؛ و دیدار از ساخته ی مرحومه تاج محل)


خلاصه خیلی فعال تابستان را از مرداد آغاز خواهیم کرد.

+ دوستان گرامی! شخصا طی تماس خدمت تک تک شما خواهم رسید
فکر نکنید من از اون بی معرفت هاشم.
+ نزدیک بود چند روز پیش تمام 600 کانتکت موبایلم رو از دست بدم. لحظات تلخی بود.

2010/06/30

چرا یه باربارا استریسند نداریم که

Life is a moment to space
When the dream is gone
it's a lonelier place

I kiss the morning goodbye
But down inside, you know we never know why
The road is narrow and long
When eyes meet eyes and the feeling is strong
I turn away from the wall,
I stumble and fall, but I give you it all

Chrous:
I am a woman in love
And I'd do anything to get you into my world and hold you within
It's a right, I defend, over and over again
What do I do?

With you eternally mine
In love there is no measure of time
We planned it all at the start
That you and I live in each other's heart
We may be oceans away
You feel my love, I hear what you say.
No truth is ever a lie,
I stumble and fall, but I give you it all.

(Chrorus)

Ooooh Yes I am a woman in love and I'm talking to you,
You know I know how you feel, what a woman can do.
It's a right, I defend, over and over again.
What do I do.
I'm a woman in love
And I'll do anything to get you into my world
And hold you within
It's a right I defend ....
و یه مایکل بولتونی که در جواب

When a man loves a woman
Can't keep his mind on nothing else
He'll trade the world
For the good thing he's found
If she's bad he can't see it
She can do no wrong
Turn his back on his best friend
If he put her down

When a man loves a woman
Spend his very last dime
Tryin' to hold on to what he needs
He'd give up all his comfort
Sleep out in the rain
If she said that's the way it ought to be

Well, this man loves a woman
I gave you everything I had
Tryin' to hold on to your precious love
Baby, please don't treat me bad

When a man loves a woman
Down deep in his soul
She can bring him such misery
If she plays him for a fool
He's the last one to know
Lovin' eyes can't ever see

When a man loves a woman
He can do no wrong
He can never own some other girl
Yes when a man loves a woman
I know exactly how he feels
'Cause baby, baby, baby, you're my world

When a man loves a woman.....

+ اگه کسی قرار شد زندگی من رو بازی کنه حتما اندی گارسیا باشه!!


2010/06/12

1000 بهونه داری!


بچه تر که بودم این بودم! موهام همین رنگی بودا...
این آقا گابریل باتیستوتاست! یه بازیکن فوتباله! خیلی دوستش میداریم. یادمه یه آرشیو
1000 عکسی ازش داشتم. اون موقع هزار تا خیلی بود. اونم با دایل آپ !!!
به نظرم بحث تکنیکی فوتبال در این وبلاگ با شما خوانندگان محترم بی فایده است
اما حالم از طرفداران ایتالیا بهم میخوره.
طرفداری از ایتالیا مث این می مونه که باز هم مث بچگیت بگی میخوام خلبان بشم.

+ وقتی قبل بازی نری دستشویی باید 45 دقیقه با استرس مضاعف فوتبال ببینی!

+ رفیقم میگفت وقتی ماهواره شون شکیرا پخش میکنه باباش رو سر تلویزیون شاباش می ریزه
میگن یه آهنگ جدید برای جام جهانی داده ...؟!

+ این آقا رو فکر نکنید چون خوش تیپ دوستش میداریم.
بیش از 400 گل زده و بهترین گلزن آرژانتینه حتی از مارادونا بهتر

2010/06/09

همه هماهنگ ها!

با سلام
از اینکه ببخشید دیر به دیر نامه می دهم.
وقتی بیایم همه را برایتان توضیح میدهم. غم دوری شما بی تابم کرده
خواب دیدم برای نجات یک دیپلمات در یک جنگ خیابانی وحشتناک
شرکت کرده ام مرد را بی جان یافتم و بردوش تا جای امنی حمل کردم.
تو هنوز خواب آشفته می بینی؟
چقدر حرف داریم . باید همه را همان شب اول برایت بگویم آنقدر حرف
بزنم که خوابم ببرد.
امیدوارم به زودی شما را ببینم.
سلام مرا به همه برسان
خدا نگه دار

+ خسته شدم از بس اخبار سیاسی به گوشم رسید.
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم مرحمت فرموده ما را مس کنید

+ تعمیرکولر ماشین از اون چیزاییه که نباید پشت گوش انداخت
البته اگه به بدشانسی من هستید.

2010/05/20

مارکو بر میگردد.

این چند وقت که نبودم سفر بسیار کردم و پخته شدم.
از شیراز که 4 روز بودم ... دماوند 2 روز کاشان 4 روز
و مشهد 3 روز!
از بابت خبر ندادن از همه عذر میخوام و ایشالا از این به بعد
مرتب خواهم بود.

+سه سال پیش با خودم گفتم از این پس هیچ پیشنهاد سفری رو
رد نمیکنم. کارم به جایی رسید که در آرایشگاه فرود گاه مشهد
موهای بلند شده ام رو کوتاه کردم. شاید از خودم تعریف باشه
ولی بس که خوش سفرم.

2010/04/16

اسب آسمان


من اسب ساده بودم و آن شب اگر نبود
شلاق  هیچ  کس  به  تنم  کارگر  نبود
هیزم کش خدای خودم بودم و کسی
از درد مانده روی دلم با خبر نبود
من بودم و عروس نجیبی که بخت من
از یال های مشکی او تیره تر نبود
دلتنگ در طویله چه شب ها کنار هم
جز مادیان و من بخدا! یک نفر نبود.
دهقان پیر ما اگر او را نمی فروخت
دردم ازین که هست دگر بیشتر نبود
من شیهه می زدم که نرو! او خودش نرفت
شلاق بود و جاده و از او اثر نبود
بعدش فرار کردم و با من ولی کسی
در دشت ها و مزرعه ها همسفر نبود
آن شب اگر نبود و نمی بردنش به زور
این اسب دلسپرده چنین شعله ور نبود.

+شعر از فریبرز نظری

+چند وقتیست در غزل معاصر غرق شدم. خیلی بنظرم جذاب
تر از باقی سبک ها در دوران های گذشته میاد. امروز علی
اکبر یاغی تبار می خواندم که مث اسمش عجیبه ... اینجا
+ تولد مخمل خانوم رو در پیش داریم چه بخرم؟!
+ یه سایت خبری مونده بود که اونم فیلتر نکردن! از بیخ کندن!

2010/04/09
















پدرم خط خوبی داشت ... 
همیشه یه جاهایی که فقط مادرم باهاش سر و کار داشت براش اشعار
عاشقانه مینوشت ...
اسفند ماه ۷۷ مادر در بستر بیماری بود ...
با برادرم تصمیم گرفتیم خونه تکونی سال جدید رو خودمون انجام بدیم
 تا مادر از اینکه در بستر بیماریه و امسال نمی تونه خونه تکونی کنه
 ناراحت و غمگین نباشه.
میدونید چی دیدیم ؟

وقتی روبالشتی رو درآوردیم تا بشوریم ،دیدیم رو بالشت مادر ،مثل
همیشه خوش خط و زیبا نوشته شده :
      " تو را برای همه لحظه هایی که هم بسترم بودی دوست میدارم "
شاید ... شاید بخاطر این بود که مادر عاشق پدر بود. 

+ نوشته مال مردی از جنس باران - کلبه ی بارانی من
+ وسواس شدیدی برای انتخاب عکس متن ها دارم. این
از اون عکس هاست که کاملا بهش مطمئن هستم. دنیای
 آرامش بخش کارتونی من!
+ میخواستم چیز دیگه ای آپ کنم ولی دیدم خیلی شخصیه
درمورد یه آدمی که دوسش دارم نمی نویسم که بعد هم بحث
نکنیم.

2010/03/14

با اینا زمستون رو سر کردم!؟ و اینک آخر البهار




اگه این گوشی ام رو بفروشم
هم می تونم برات اون گوشیه
که دوس داری رو بخرم!
هم واسه خودم این گوشی
ساده تری که دوس دارم
رو بخرم: 








بعد من امیلی رو می برم اسب سواری





بعد ناهار از این ها درست کن:
بلد نیستی اینجا نوشته!





 تو هم می اومدی شنا می کردیم بد نبود ها!











  



حیف نیست طبیعت شمال؟












عطرم رو هم بیار که باید بازم بگیرم.
اون نه! این جدیده که عادت کردم بهش!





 

حالا که داری میای!

مغز حروم یادت نره!




+ خواستی های امسال من! چرا اینطوری نگاه میکنین؟
+ کم کم فکر میکنم برای زبان فارسی هیچ سیستم وبلاگ خوبی نیست!
+ مغز حروم چیه؟!؟ شاه دونه که من به سبک خاص خودم میخورم.
معتاد شدم. بهش.
+رو عکس ها هم کلیک کنید کار در میاد!

2010/03/09

نوروز! نوک پیکان فراغت

به کیوان میگفتم...
یادته سه سال پیش 6 تایی با ماشین منوچ رفتیم کاشون؟
یادته چقدر بی خرج بودیم؟
جواب داد...
آره با یه دس ورق و یکی دو تا دلستر از صبح تا شب سرگرم بودیم.
دیشب فکر کردم...
بابا ما همون پیکان مون رو میخوایم که همگی با هم می رفتیم شمال
6 نفر تو یه ماشین. چقد خوش میگذشت.
الان 10 برابر بیشتر خرج میکنیم ولی غم زده ایم.



+ عید داره میاد!از طرف من ماهی قرمزاتون رو ببوسین!  شمال ما داری میایم.
+ خیلی ضایع اس که بعنوان یک پسر ترقه نزدم تا حالا؟ البته عوضش
6 سالگی خونمون رو آتیش زدم.

2010/02/28

که به تلبيس و حيل ديو مسلمان نشود

راستش یه حقیقت اینه که من وقتی که پای رقصیدن پیش میاد من چوب حضرت نوح هستم.
و این چند کلمه برای من حکم اسم اعظم رو داره.
Doctor Jones 
 
Roses Are Red  

My Oh My 

اینا شما رویاد چی می اندازند؟ 
1   2 این عکس ها چی؟





صدای معصومانه ی این دختر و کلیپ های کودکانه و از همه مهم تر صادقانه ی این گروه
من یکی رو که خیلی خوشحال میکنه. و خیلی آدم خوشبختی هستم که نوجوانی من با این
گروه دم خور بوده و این آهنگ ها هر چند قدیمی من رو سر ذوق میاره.


گروه اسکاندیناویایی Aqua   با هنرمندی : 
لنی * رنه * سورن * کلاوس

Come on Barbie, let's go party!
(Ah-ah-ah-yeah)
Come on Barbie, let's go party!
uu-oooh-u



در سفر اخیرم ضبط ماشین کاست خور بود. یکی از دوستان

چند کاست مکسل سبز آورد که قدیمی بود!
چه لذتی داشت کار های دهه 90 ای!!!



+ چقدر ما جهان سومی هستیم نه؟!
+ حول حولی نوشتم.

2010/02/16

آخرش مهمه!


اصولا همه چیز باید پایان خوشی داشته باشه.
من اگه بدونم یه کتاب یا فیلم آخرش بد تموم میشه نمی بینم.
بد تموم شدن رو هم میشه از نظر کیفیت ساخت و نوشت بررسی کرد که واضحه...
هم میشه بد بخت شدن و بیچاره شدن همه ی آرزو ها و آرمان های ارزش داده شده
در داستان گفت.
این دومی که خیلی هم جمله بندیش خفن شد. خیلی مهمه قهرمان داستان باید به آرمانش
برسه!!! حالا خودش هم ترکید مهم نیست. آرزو هاش مهم اند.


خلاصه بگم:











فیلم خوب، کتاب خوب چی دارید؟؟؟؟

آخرش خوب تموم شه ها!

+ دارن میان تو دیگه! می بینم اون روزی که عکس های خونوادگیم تو کامپیوتر هم فیلتر شدن.
+ زمستون هم زمستون های قدیم. چقدر آخه یه فصل می تونه بی عرضه باشه?
+ دوستان محبت دارن کامنت ها رو چندبار پشت هم میدن که من کامنت دونیم پرشه و خوشحال
شم. دست شما درد نکنه! من این وبلاگ رو به دندون گرفتم و بزرگ کردم.

2010/02/09

آزادی

 
شما کدوم بازیگر رو میشناسید که:
برای فهم و نشان دادن درد شدید دندانش رو بدون بی حسی بکشه؟
برای فهم و نشان دادن مفهموم چندش؛ یه سوسک رو زنده بجوه؟
عموش فرانسیس فورد کاپولا (خالق گاد فادر) باشه ولی نخواد 
از شهرت عموش استفاده کنه و اسمش رو عوض کنه؟

بازیگر مورد علاقه تون کیه؟

+در مورد خانم ها نمی دونم چی باعث میشه بجز  Kate Winslet سراغ کس دیگه ای نرم.
شاید مریل استریپ بزرگ ترین باشه اما خاطره ای که کیت و تایتانیک گذاشته یادم نمیره.
خاطره ی حمل فیلم تایتانیک به مدرسه؛ استرس رفتن تا مرز کشف! و در نهایت ندیدن کامل این
فیلم تا کنون.

+دوستم رو سر این جریانات گرفتن. چند ماه پیش و آزاد شد چند روز بعد.
بی هدف چندیدن کلانتری رو گشتم. می گفت تنها خوشیم بعد خانواده شما دوستانم بودید.
آزادی همین حد هم شکرانه داره.

+ با مخمل خانوم چند وقتیست مث خواهر و برادر شدیم. این وضعیه!

+ملت در مورد خارش کف پاشون می نویسن 150 تا کامنت میذارن.
بخدا فحش میدادیم یکی جوابمون رو میداد!

2010/02/03

وای برمن!

خسته ام.
من که از اینا نمره ام بیشتر بود؟
آقای م من صلاح دونستم شما یکبار دیگه این درس رو بگذرونی.


برای بار دوم یکی از درس های سازه ایم رو افتادم. در حالی که هر دوبار نمره ام از 12 هم بیشتر بود.


دیشب 100ومین آمپولم رو زدم.
یک ساله که دارم با MS زندگی میکنم. تموم سرنگ های خالیم رو نگه داشتم.
هیچ خللی در روحیه ام وارد نشده. زندگی بهتری دارم.
امروز بعد از فشار عصبی ای که این استاد عوضی بهم وارد کرد تصمیم گرفتم
این آهنگ رو (همین که این زیره) برای شب عروسیم بذارم.

+نمی دونم کدوم شخصیت تو کدوم فیلم بود که چون عاشق هر کس میشد. طرف میمرد.
سلینجر هم مرد... هی مرد! تازه داشتم عاشقت میشدم. بی جنبه ای ها!
هرچند خودت دوس نداشتی کسی سراغت بیاد. تو هم برو به لیست
اونایی که باید بعد مرگ برم سراغشون.

2010/01/31

کوره راه تنهایی


امروز دوستم رو ناراحت کردم.
میخواستم بزنم تو گوش خودم. غرور نداشتم. ولی خیلی سخت بود.
ما ایرانی ها (شایدم ما زمینی ها) وقتی از کسی تعریف میکنیم تو جمع؛ همه با هم تایید میکنن و طرف رو تا مرز خدایی بالا می بریم. و برعکس وقتی کسی قرار باشه تو جمع ازش انتقاد بشه. دیگه چیزی ازش نمی مونه!
مصی جان ببخشید.


+ این آهنگ الان بهترین حس رو میده به آدم:
Sorry Seems To Be The Hardest Word
یکی از کار های قوی Elton john آهنگ ساز ملکه ی انگلستان

+احساس میکنم دارم یه راهی رو غلط میرم. اعتقاد دارم خدا مجازات نمیکنه بلکه مانع میذاره که به بیراهه نری.
موانع زیاد شدن.
خدایا کمکم کن!

2010/01/20

ببینید. بشنوید.

گاهی یه سری فیلم هستند که نمی دونی موسیقیش قشنگ تره یا خودش
دیروز جایی یه لیست از این فیلم ها دیدم. ولی خوشم نیومد. 
این لیست از نظرمن خیلی نقص داره ولی حداقل کمی احساساتم رو آروم میکنه





موسیقی دلهره داره. من پوریا وقتی کلاس دیرمون شده میذاریمش.

بهم نگاه میکنیم و با هم میگیم: "هاع! هاع!  هایییی!" و پدال گاز فشرده میشه
البته ریمیکس زیبایی از pump it  رو گوش میدیم که واقعا عالی از آب در اومده.  



 کسی نیست که این شاهکار وسترن رو ندیده باشه.
تمام کودکی من و هفت تیر کشی و گذاشتن یه تکه کاه گوشه ی لبم. 
به ادای کیلینت ایستوود رو در آوردن؛ خلاصه میشه.  "بخاطر یک مشت دلار"
و "خوب بد زشت". انریکو موریکونه با آهنگی که برای این فیلم ساخت جاودان شد.
بی خود نیست که بهش میگن موزارت موسیقی متن. 



مث پالپ فیکشن این فیلم هم از کارای تارانتینوست که باز هم وسواس
این کارگردان برای موسیقی فیلم کاری کرد که نیمی از موبایل های دنیا

با این موسیقی به صدا در بیان. و سوت زدن مد بشه.



 اگر پدر خوانده پدر خوانده تمام فیلم ها شده
آهنگ های نینو روتا بهش این عمق رو داده.
البته من با اوپرا-تئاتر قسمت سوم این فیلم هم 
زندگی ها کردم.



کسی که این فیلم رو تنهایی و با صدای خوب نگاه کرده
می دونه وقتی لشکر های سفید و سیاه حرکت میکنن
تمام وجود آدم رو به هیجان در میارن و انقلابی سخت 
در دل آدم در میگیره. هاوارد شور برای ارباب حلقه ها
یک کارگردانی مجزایی در موسیقی کرد.



شاید گلادیاتور از نظر موسیقی زیاد با رقباش فاصله داشته باشه
ولی صحنه ای که راسل کرو به پاهای آویزون زنش که دار زده شده
نگاه میکنه... تمام غم عالم رو دلم سنگینی میکنه و این سکانس
یکی از فراموش نشدنی های سینماس. و این موسیقی متنش ه که
این سکانس رو کامل کرده.



پرتقال کوکی. اثر استنلی کوبریک. یکی از خوش ساخت ترین
فیلم های اجتماعی دنیاست. موسیقی متن بجایی که داره احساسات
آدم رو جهت میده.



این فیلم تنها مشخصه ای که داره. بازیگری داره که پدرم خیلی 
دوسش داره.  اگر آهنگ Chi mai
نشنیده از دنیا برید فکر کنم خداوند  شما رو مجازات کنه.




بعیده کسی آهنگ shape of my heart رو که sting
واسه این فیلم ساخته نشنیده باشد. همین رو بگم که بعد
از ساخت آهنگ کارگردان پایان فیلم رو عوض کرد.

10-  Harry Potter and the Sorcerer's Stone


  شاید بگید این دیگه چی بود. من خودم از این سری فیلم خوشم نمیاد.
بجز 3 تا اول بقیه رو ندیدم. ولی آهنگ بسیار شنیدنی ای داره.
دوباره گوش بدید..!!

 
+اسم فیلم ها رو آوردم که راحت تر بتونید آهنگ ها یا خود فیلم رو پیدا کنید.
اگر کسی این ها رو ندیده باشه از نظر من فیلم ندیده هرچند کلی فیلم دیگه هم هست
که باید ببینم و ببینیم.

+آب ریخت رو کیبورد لپ تاپ و دیگه روشن نشد.
بردم گارانتی ... نگو آداپتورش خراب شده بود و دیگه شارژش نمی کرد.
چرا باید این دو حادثه همزمان اتفاق می افتاد؟ 

2010/01/15

گاهی یه دل خوش کن تو زندگی باید باشه که آدم بهش معتاد شه و فارغ از همه ی جریانات این دنیای واررونه بشه!
یکی ماهی نگه میداره یکی سکه و تمبر جمع میکنه.
منم یه مدت پازل میساختم اما الان شهر میسازم. یه جورایی بازیه... ولی برای من همونی شده که باید باشه.
امروز یکی از شهرهام رو بعد از رنج 4 ماهه به مرحله ی خاصی رسوندم.
توی مدت 4 ساعتی که داشت به اون مرحله می رسید. خودم رو پشت درب اتاق زایمان همسر نداشته ام تصور کردم.
استرس احمقانه ای داشتم (این رو هم بگم که هیچ اتفاقی بجز موفقیت قرار نبود بیوفته).

گاهی ما مرد ها  دل نازک تر از همه ی زن های عالمیم.



+ اینجا رو ببینید. واقعا که چه خطراتی در کمین ما هستن!

2010/01/09

سیب سرخ هوا!!!

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من كرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سیب نداشت
  و شعری زیبای فروغ فرخزاد در جواب

 من به تو خندیدم
چون كه می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیك لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تكرار كنان
می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
 من مث همه ی
عشاق کلاسیک دنیا با نامه نگاری به محبوبم
باهاش آشنا شدم.
چه لذت بخش بود انتظار رسیدن نامه هاش!

دیروز مخمل خانوم از دستم دلگیر شد. 


+ اعتقاد عجیبی دارم که باید اولین مثال درس رو سر جلسه امتحان حل کرد. ذهن آدم بسته میشه!
+شعر اول از حمید مصدق

2010/01/04

پدرم !



هیچ وقت برام دوچرخه نخرید. البته منم نخواستم.
هیچ وقت نگفت سیگار نکش؛ البته منم نکشیدم.
هیچ وقت داستان های منو نخوند. البته منم نخواستم ازش.
آقای کین(در فیلم همشهری کین): من اگه پولدار نبودم. آدم خیلی بزرگی میشدم.
منم اگه پسر پدرم نبودم . آدم بزرگی میشدم.

+ شما هم سر درد دارید؟
+ مسافرت لازم شدم.